وقتی جنگ جهانی دوم کشورهای فراوانی را در تاریکی و وحشت فرو برده‌بود، مهاجرت کورسوی امیدی بود برای رسیدن به یک زندگی بهتر و بسیاری از لهستانی‌ها، که در دوسوی خود آلمان نازی و شوروی کمونیستی را می‌دیدند به سوی ایران آمدند و بسیاری از آن‌ها در اصفهان ساکن شدند.

همیشه صحبت از تفریح که در هر جمعی می‎شود حتما یکی دو نفری هستند که بگویند ما ایرانی‎ها اصولا تفریحی جز رستوران رفتن نداریم و برای همین رستوران‎های جدید عین قارچ هر روز از زمین سر در می‎آورند.

همه‎جا در سراسر خیابان‎ها و باغ‎های کشمیر درخت‎های سپیدار و اقاقی و چنار و شمشاد و گردو به چشم می‎خورد. خود کشمیری‎ها که عاشق ایرانند می‎گفتند آن درخت‎ها را در اصل از ایران آورده‎اند و این را باور می‎کردم. زیرا نام تمام این درخت‎ها در کشمیر همان بود که در ایران است.

دولاب کردستان

روستای دولاب دارای آب و هوای معتدل کوهستانی است و در حدود ۱۶۰ چشمه دائمی دارد که گواه نامش دولاب یعنی «دول ئاو» است. کردستان و دولاب چهارفصل هستند.

زوج خوشبخت، ۴۰ روز در حجله‌ای که در خانه عروس است سپری می‌کنند (سه روز بدون اینکه از حجله خارج شوند) و در این مدت پدر داماد خرج خانه را می‌دهد.

ژیوار را ما با دست­های خالی (خالی تر از آنچه که بشود تصورش را کرد) و از هیچ ساختیم و ایده­ ها و آرزوهایمان را در آن به ثمر رساندیم.

دلفین های جزیره هنگام

ناخدای ما، جوانی ۲۳ ساله به نام بنیامین است. متولد هنگام، شوخ و سبزه. همان ابتدا برای شکستن یخ مجلس، ما را به یک دهن بندری ناب مهمان کرد: "سیاه نرمه نرمه، سیاه توبه توبه... سیاه زعفرانم سیاه..." به وجد آمدیم و خود را به عنوان یک ناخدا در جستجوی دلفین تصور کردیم