تور تطیلات، تور کردستان، سفرنامه1


سفرنامه کردستان )مریوان - دریاچه زریوار(

همچنان در جاده سرسبز مریوان به پیش می رویم و به حرفهای شیرین حسن آقا گوش می دهیم. کنار جاده تعداد زیادی از اهالی، توت فرنگی می فروشند... یک کاسه توت خریدیم و به محض ورود به ماشین از عطرشان سرمست شدیم. از این توتها باید چشید تا معنی واقعی توت فرنگی را مزمزه کرد. از جلوی تابلوی چورننه که گذشتیم، حسن آقا یک خاطره جالب برایمان تعریف کرد. زمانی که برق را به این منطقه می کشیده اند، روستاهای چور و ننه حدود ۳۰۰ متر با یکدیگر فاصله داشته اند. روستای چور، یک روز زودتر صاحب برق می شود. همان شب اهالی روستای چور به روستای ننه می روند و به اهالی آنجا می گویند: "زندگی بدون برق خیلی سخت است. شما چطور امورات خودتان را می گذرانید؟..." نیم ساعتی از خوش ذوقی مردم روستا لبخند به لب داشتیم.

 

 

 

 

حدود ساعت ۴ به مریوان رسیدیم، مستقیم به سمت هتل زریوار رفتیم. اتاقها را تحویل گرفتیم و بعد از صرف ناهار دو ساعتی استراحت کردیم تا سر حوصله به دیدار دریاچه برویم. اوقات دلپذیری انتظارمان را می کشید. درست روبروی هتل و در کنار دریاچه مسیری برای پیاده روی هست و ازدحام مردم شهر، عصر آدینه را به یادمان آورد. مریوانیها، روزهای جمعه، پیر و جوان برای تفریح و پیاده روی به کنار دریاچه می آیند. گم شدیم میان طرح لباسهای چشم نواز محلی و لبخندهای مهربانشان...

 

 

فوتبال دستی بازی محبوب شهر مریوان است.

 

 

 

 

این پسرک کرد زیبارو، علیرضا نام دارد. وقتی خواستم از او عکس بگیرم، برایم ژست کردی گرفت... هنگام برگشتن به خانه هم آمد تا از ما خداحافظی کند.

 

ادامه در قسمت بعد

برگرفته از وبلاگ کوله پشتی نارنجی

قسمت دوم