اینجا غذاها را به شیوه ی آیرو ودیک طبخ می کنند. یعنی ودا ها را میخوانند و از لابه لایش دستورهای غذایی بیرون می کشند.
بعد از صبحانه به NSD یا مدرسه ی ملی تئاتر هند رفتیم. از تهران با چند نفر از اساتید NSD مرتبط شده و توانسته بودیم برای امروز قراری بگذاریم. بعد از صحبت های استاد رقص دانشگاه، همه ا هم در دانشکده گشت زدیم تا با دانشجویان تئاتری صحبت کنیم.
NSD یک انتشارات تخصصی دارد. خرید کتاب به نرخ روپیه برای ما خیلی ارزان بود. بنابراین تا می توانستیم کتاب خریدیم.
بعد از NSD گوشه ی خیابان نشستیم و ساندویچهایی که آشپزهای سانسکریتی برای نهارمان درست کرده بودند را خوردیم. همین گوشه ی خیابان نشستن ها شاید بیشتر از هر موزه و معبدی میتواند با بطن فرهنگ وزندگی روزمره مرتبطمان کند.
بعد از نهار به National Handicrafts and Hand loomsmuseum رفتیم. تجربه ی هیجان انگیزی بود. انواع و اقسام دست سازهای مردم هند از دوران باستان تا امروز کنار هم جمع بودند. در محوطه ی خارجی موزه اقوام مختلف هندی بازار مکاره ای به راه انداخته بودند و دست سازهایشان از انواع سفال و برنز و پارچه های بافته شده و چاپ های دستی را می فروختند.
حدود عصر به Akshardham temple یکی از معابد بزرگ هندوها رفتیم. از بخت ما یکی از مراسم مهم هندوها در حال برگزاری بود و توفیقی اجباری بود تا از نزدیک آیین های مردم را لمس کنیم.
وقتی از معبد بیرون آمدیم تقریبا جانی برایمان باقی نمانده بود اما دلمان نیامد بدون دیدن دیلی هات به سانسکریتی برگردیم. دیلی هات از بازار های سنتی دهلی است. اغلب اقوام هندی در دیلی هات غرفه دارند. شاید کمتر جایی در دنیا وجود داشته باشد که هندو و بودایی و جینیست و مسلمان و مسیحی اینطور بدون مرز، بدون دیوار، بدون جنگ کنار هم باشند. هندی ها با باورها کاری ندارند. انگار فقط برای مهربانی و صبوری و مدارا ساخته شده اند.
ده شب کلاس اسطوره شناسیمان در سانسکریتی برگزار شد. استاد کلیتی از خدایان و مذاهب هندی گفتند تا به هندوئیسم رسیدند و ریز شدن در جزئیات هندوئیسم را به فردا موکول کردند.