امروزه کشمیر به خاطر آنکه بین هند و پاکستان، موضوع نوعی کشمکش است به صورت یک پایگاه نظامی درآمدهاست. اگرچه با این وجود زیبایی‎‎های افسانهای آن کاملا نمایان است. نود درصد مردم این سرزمین مسلماناند. زیبایی مرز و بوم آنها چنان کامل است که هر مشکلی را از یاد انسان میبرد.

من پس از سه روز رانندگی وارد زیباترین و شاعرانهترین و افسانهای ترین نقطهی روی زمین شدم. جادهها مانند مار به خود میپیچیدند. همه جا سبز و خرم بود و به محض آن که وارد میشوی، انگار دوباره زنده شدهای. وقتی از گردنهای میگذری و وارد دشت سر سبزی میشوی مثل این است که عاشق شدهای و داری به وصال معشوق میرسی. همهاش حس میکردم وارد ایران کوچکی شدهام. در برنجزارها و شالیزارها، زنان کنار سماورها نشسته، چای میخوردند. همهجا انبوه درخت و گل به چشم میخورد. قیافه دخترها و زنها و حتی لباسهای آنها کمترین اختلافی با زنان و دختران شمال ایران نداشت.

خوبرویان سیه چشم مشهور کشمیری، آن فریبندگان طناز شهرآشوبی که در شعر شاعران ما هزاران بار از آنها یاد شده است، همینها هستند و از همان نوع زیباییای برخوردارند که زمانی حافظ شیراز، آن رند پشمینه پوش را چنان دیوانه کرد  که دربارهی آنها سرودهاست:

به شعر حافظ شیراز، می نازند و میرقصند

سیهچشمان کشمیری و ترکان سمرقندی

پس از چندماه دوری از ایران و پس از طی دازده هزار کیلومتر راه این جا تنها نقطهای بود که به چشم من، کاملا آشنا میآمدند. همهجا در سراسر خیابانها و باغهای کشمیر درختهای سپیدار و اقاقی و چنار و شمشاد و گردو به چشم میخورد. خود کشمیریها که عاشق ایرانند میگفتند آن درختها را در اصل از ایران آوردهاند و این را باور میکردم. زیرا نام تمام این درختها در کشمیر همان بود که در ایران است. بیشتر کلماتی که کشمیریها استفاده میکنند فارسی است. حتی آنها کلماتی از زبان ما را به کار میبرند که ما فراموش کردهایم.

سرنیگار مهمترین شهر کشمیر است. خانقاه معلی همدانی که در کنارهی رودخانه قرار دارد از بزرگترین مراکز اجتماع مسلمانان است در بالای سر در ورودی این خانقاه این شعر در متن کاشیکاری زیبایی به چشم میخورد:

هر فیض که در سابقه مرد جهان است،

در پیروی حضرت شاه همدان است

در این شهر، وقتی به اداره امور توریستی برای کسب اطلاعات رفتم، تا دریافتند ایرانی هستم مرا در بغل  گرفتند و غرق بوسه کردند.  من هاج و واج مانده بود که ناگهان یکی از آنها با لهجهی شیرین فارسی گفت:

-          به ! به ! بسیار خوش آمده است.

یکی دیگر گفت:

-          خوش آمد ز آمدنت!

سومی گفت:

-          شما از بلاد و ملک پدران ما بوده و ما بدان سامان افتخارات همی کرد. از آمدنات تشکر داریم، تشکر داریم! مردان دلیر ایران تمام این زیباییها را به ملک کشمیر آوردهاند.

چیزی نگذشت که همه در آن اداره دست از کار کشیده و دور مرا گرفتند. دقایقی گذشت. ناگهان متوجه شدم از رادیو کشمیر عدهای با ضبط صوت و میکروفون وارد شده و در حدود یک ساعتی مرا سوال پیچ کردند.