دلیل فرار ما به عنوان یک عابر پیاده از انتظار پشت چراغ قرمز ها چیست؟ قطعا سی ثانیه یا حتی شصت ثانیه دیرتر و زودتر سرنوشت ما را تغییر نخواهد داد. اما ما همیشه با عجله چراغ قرمز ها را رد می کنیم و وانمود می کنیم خیلی گرفتار هستیم، قطعا با این انتظار دیگر به قرارمان نمی رسیم، همین حالاست که زندگی مان را ببازیم و ... اما به گمان من صرفا "وانمود" می کنیم تا اینکه موضوع واقعا اینقدر حاد باشد. اگر عمیق تر به موضوع نگاه کنیم می بینیم که فقط دیگر در زندگی مان حوصله ی انتظار و صبر کردن را نداریم. ترجیح می دهیم همه ی کارها زودتر انجام شود تا با حتی سی ثانیه تعویق و دیرکرد. اما خب چرا به این فکر نکنیم که می توانیم در آن مدت کوتاه چند ثانیه ای کارهایی انجام دهیم که نه حوصله مان سر برود و نه احساس بی مصرف بودن بکنیم (فرض را بر این می گیریم که در زندگی مان حتی یک لحظه هم وقت تلف نکرده ایم) که حتی احساس خوشایندی داشته باشیم و فکر کنیم چقدر از زمان درست استفاده کرده ایم؟
فقط در چند ثانیه؟ مگر می شود؟
اگر در دنیای امروز هر کاری شدنی ست، پس چرا این یکی نه؟ این مسئله ی به این اندازه ساده و پیش پا افتاده.
اگر تنها هستید، کم ترین کار این است که اگر تا پیش از آن به موسیقی گوش می دادید، صدای آن را بلند تر کنید و حالا با دقت و لذت بیشتری به آن گوش دهید. یا اگر نه، موسیقی مورد علاقه تان را پلی کنید و چند لحظه تمرکزتان را روی آن بگذارید.
یا اینکه چشمانتان را ببندید و به کارهایی که در طول روز و یا فردا باید انجام دهید فکر کنید. یا سریع از آن ها نت برداری کنید.
اگر دلتان نمی خواهد به حجم کارهای باقی مانده تان فکر کنید، تلفن همراهتان را بردارید و به یکی از دوستانتان که مدت هاست فرصت نکرده اید با او در تماس باشید یک پیغام بدهید.
اگر فرصتتان خیلی کوتاه است، به آدم های روبه رویتان که آنها هم مثل شما پشت چراغ قرمز منتظر هستند و به نظر کلافه می رسند، لبخند بزنید. اینطور هم به آنها انرژی مثبت داده اید و هم به نوعی از صبرشان در راستای بالا بردن فرهنگ عمومی تشکر کرده اید.
اگر فکر می کنید ممکن است با یک لبخند به ظاهر بی جهتتان دیوانه به نظر برسید، برای بیشتر با فرهنگ بودنتان و کمک به محیط زیست نگاهی به اطرافتان بیندازید و یکی از زباله هایی که در اطرافتان رها شده است را از روی زمین بردارید و در نزدیک ترین سطل زباله ای که پیدا می کنید بیندازید.
اگر شهر را خالی از هر زباله ی رها شده ای پیدا کردید، تلفنتان را بردارید و به پدر و مادرتان که احتمالا فرصت نکرده اید در طول روز با آنها تماس بگیرید، زنگ بزنید و حالشان را بپرسید.
اگر فرزند خلف خانواده هستید و احتیاجی به این تماس تلفنی در این فرصت کوتاه نمی بینید، فقط کافی ست نگاهی به اطرافتان بیندازید برای کشف چیزهای جدید. حتما در آن مدت کوتاه چیزی کشف می کنید که تا به حال ندیده اید. در این شک نکنید.
اما اگر تنها نیستید و با دوستتان، جمع دوستانتان و یا همسرتان هستید که دیگر کار راحت می شود.
برای همراهانتان یک جک تعریف کنید و از فرصتتان برای خندیدن استفاده کنید.
اگر خیلی آدم جدی هستید و یا با جمع مهمی همراه هستید، پس بحث های جدی را شروع کنید. اوضاع سیاست، اجتماع، زندگی و روزگار که بد تا می کند. در این مورد هرگز حرف کم نمی آورید. شاید به خودتان بیایید و بفهمید تمام چراغ قرمز های مسیر را انتظار کشیده اید بی آنکه خودتان متوجه اش باشید.
اگر با همسر و نامزدتان هستید، چراغ های قرمز را به فرصت های عاشقانه تبدیل کنید. فرصت های عاشقانه ی سی ثانیه ای. به او بگویید که چقدر دوستش دارید و از اینکه با او انتظار می کشید چقدر خوشحال هستید و شاید حتی پیش رفتن با این نگاه، شما را به این فکر بیندازد که چقدر چراغ قرمز ها کوتاه هستند.
می بینید که به همین راحتی راه های زیادی دارید برای اینکه فقط چند ثانیه منتظر بمانید و هم فرهنگ مثبتی را میان اطرافیانتان جا بیندازید.