طبق برنامه صبحمان را با سخنرانی پروفسور جین با موضوع تئاتر هند شروع کردیم. پروفسور جین از اساتید مقیم سانسکریتی هستند و با نهایت مهربانی به درخواستی که چند روز پیش از سفر برایشان فرستاده بودیم جواب مثبت داده بودند. بعد از پایان سخنرانی به همراه پروفسور از موزه های داخل سانسکریتی بازدید کردیم. یکی از موزه ها به دستباتهای اقوام مختلف هند، و موزه ی بعدی به دست ساز های سفالی و برنزی اختصاص داشت. در طی بازدید پروفسور جین روشهای مختلف زنگرزی پارچه و همچنین بافت آنها را توضیح دادند. شهودی زندگی کردن هندی ها حتی در شکل رنگرزی پارچه هایشان هم نمود دارد. آنها برای اضافه کردن ماده ی رنگی به آب هیچ فرمول و اندازه ی مشخصی ندارند. ماده ی ترشی که رنگ آبی میدهد را به آب اضافه میکنند و محلول را می چشند. بعد چشمهایشان را میبندند و رنگ را جلوی چشمشان تصور می کنند.

بازدیدها تا ظهر ادامه داشت. حالا همه ما تا غروب فرصت داریم که طرحهای نهایی مان را بنویسیم. تا غروب را در سکوت سانسکریتی گذراندیم و بعد در آمفی تئاتر دور هم جمع شدیم. همه به نوبت روی صحنه رفتیم و طرحهایمان را خواندیم. تقریبا تا زمان شام برنامه ادامه داشت. بعد از شام دوباره دور هم جمع شدیم.

 

استاد تقریبا از تمام طرحها راضی و حتی شگفتزده بودند و همین بیشتر از هر چیز امیدوارمان می کرد. در همین گیر و دارها آقای او پی جین رئیس سانسکریتی تماس گرفتند و برای فردا شب به خانه شان دعوتمان کردند. همین کافی بود تا شادیهایمان حسابی کامل شود. آقای او پی جین یک هندی اصیل و واقعیست و چه چیز هیجان انگیز تر از این خواهد بود که چند ساعت مهمان چنین خانواده ای باشی و از نزدیک میزبانی آنها را ببینی؟