تور کردستان

باعث خوشحالی ست که هموطنان کردمان فرهنگ و سنتشان را به خوبی پاس می دارند. بیشتر جوانان کرد لباس محلی بر تن دارند... بیشتر آقایان. خانمها کمتر لباس کردیمیپوشند... اگر هم بپوشند باز تعدادی شان یک مانتو روی آن به تن دارند. تقریبا تمام دختران جوان، شیک پوش و خوش لباسند... اگر صدای کردی صحبت کردنشان را نشنوید خیلی راحت می توانید در یکی از خیابانهای تهران قدم زدنشان را تصور کنید.  

تا اهالی مریوان را نظاره می کردیم که رسم زندگی شان را بیاموزیم، در مورد خوراکی های محبوبشان هم نکات جالبی یاد گرفتیم. مهم ترین تنقلاتشان نخود است و تخمه. در مورد نخود کمی بعد توضیح خواهم داد. تنها نکته ای که در مورد تخمه شکستنشان به ذهنم می رسد، این است که متاسفانه هیچ فرهنگی برای نریختن پوسته روی زمین تعریف نشده...

وقتی خوب چشم و دلمان از شناخت مردم و دیدن دریاچه سیر شد، نشستیم به کتاب خواندنعطر سنبل، عطر کاج را آنجا شروع کردم...

 

عکسهای غروب دریاچه را باهم ببینیم:

 

 تور کردستان

 

خوب که گرسنه شدیم، رفتیم سراغ ماهی کباب... تجربه ی بسیار لذتبخشی بود. همین قدر بدانید من که خیلی اهل غذاهای دریایی نیستم، برای فردا ظهر هم پیشنهاد ماهی کباب دادم...

تور کردستان

در سکوت نیمه شب و در تاریکی دلچسبی قدم زنان از کنار دریاچه به هتل باز می گشتیم. چیزی حدود چند صد قورباغه، نشسته بر نیلوفرهای آبی آواز می خواندند و من عجیب غرق لذت بودم... داشتم با خودم زمزمه می کردم:

هرکس به زبانی صفت حمد تو گوید

بلبل به غزل خوانی و قمری به ترانه...

کمی بعد، صدای فریاد کسی و بعدتر صدای بوق ماشینی سمفونی روح نواز شب دریاچه را شکست...

تور کردستان

 

پایان قسمت دوم

برگرفته از وبلاگ کوله پشتی نارنجی

 

 قسمت اول

قسمت سوم