دژ و مقر سردار تاريخي ايران، بابک خرمدين بوده است. دژ بابک خرمدين، دژي است بر فراز قله کوهستاني در حدود ۲۳۰۰ تا ۲۷۰۰ متر بلندتر از سطح دريا. اطراف اين قلعه را از هر طرف درههاي عميقي با ۴۰۰ تا ۶۰۰ متر عمق فرا گرفته است و تنها از يک سو راهي باريک و صعب العبور جهت دسترسي به اين قلعه وجود دارد.
قبل از این که به دروازه قلعه برسیم از معبری عبور میکنیم، این معبر به صورت دالانی است که دو نفر به سختی از آن میتوانند بگذرند. معبر در فاصله دویست متری دروازه قلعه و مقابل آن واقع است. ورود هر تازه وارد سپاهی و غیره، کوهبانیهها راکه در دو برج طرفین دروازه موضع داشتهاند متوجه میکرده است. جایگاه کوهبانیهها در بلندی واقع است و بنابر این به هر چیز و هر کس تسلط کامل داشتهاند. این برجها یکی مخروطی و دیگری مدور واستوانهای از سنگهای تراشیده با ملاط ساروج استوار ساخته شدهاند. باروها که از نوعی سنگ خارا ساخته شده تمام درزهای کوهستان را بسته است. برای نفوذ به داخل بنا بایستی حتماً از دروازه گذشت و از کوهستان راهی برای ورود وجود ندارد. نزدیک شدن وسایل قلعه کوب، منجنیق و آتش افکن به این قلعه تقریباً ناممکن بود
بنای دژ که دو طبقه و سه طبقه است که پس از ورودی قرار گرفته است و پس از آن تالار اصلی وجود دارد که اطراف آن را هفت اتاق فرا گرفته است، اتاقهایی که به تالار مرکزی راه دارند. در قسمت شرقی دژ تاسیسات دیگری مرکب از اتاقها و آب انبارها ساخته شده است. سقف آب انبارها با طاق جناغی و گهوارهای استوار شدهاند. محوطه داخلی آنها نیز به وسیله نوعی ساروج غیر قابل نفوذ گردیده و به هنگام زمستان از برف و باران پر شده و در تابستان و هنگام مضایق و محاصرهها از آب آنها استفاده میشد. در سمت شمال غربی دژ پلکانهایی سرتاسری وجود داشته که اکنون ویران شده و قسمتهایی از آن بیرون خاک است و تنها راه صعود به بخشهای مرتفعتر بناست
به لحاظ سوق الجيشي موقعيت استقرار بنا بر فراز قله به گونه اي ست كه بيست نفر سپاهي قادر بوده اند هجوم يك سپاه صد هزار نفري را مانع شود و تلفاتي هم نداشته باشند، چه تير و كمان و اسلحه معمول زمان را به سربازان و مستحفظاني كه بر بلندي موضع مي گرفتند به جهت بعد مسافت كارگر نمي افتاده است. بدون اين كه قصد اغراق در بين باشد موقعيت مستحكم قلعه و دژ، آن چنان اعجاب انگيز است كه از نبوغ نظامي و آگاهي كامل بنيان گذار آن حكايت مي نمايد. از همين جا بوده است كه بابك خرم دين و يارانش به مدت بيست و چند سال لشكريان عرب را كه به قصد محاصره و سركوب جنبش او آمده بودند در كوه ها سرگردان و با شبيخون هاي خود آنها را از دم تيغ گذرانده و وادار به فرار مي كردند.