در تابستان سال 1391 من سرپرستی تور اسالم به خلخال را به عهده داشتم آن تور جزو یکی از عجیب ترین و به یاد ماندنی ترین تورهای عمرم شد.برنامه سفر به این ترتیب بود که از تهران راهی اندبیل روستایی در نزدیکی خلخال می شدیم و از آنجا پیاده روی مان شروع می شد.توصیفی که در باید بدهم راجع به نام تور اسالم به خلخال است که به اشتباه مصطلح و معروف شده در حالی که درست آن خلخال به اسالم است چرا که ما با وسیله نقلیه تا نزدیکی های خلخال می رویم و بعد از آن پیاده داخل جنگل ارتفاع کم می کنیم و بسته به تعدادروزسفر و توانایی گروه نهایتا تا حوالی اسالم می رسیم.در آن تور قرار بود ما از اندبیل که نقطه شروع جنگل است .پیاده روی 8 ساعته مان را آغاز کنیم و شب را در روستای ناو بخوابیم. برنامه کلی هم از این قرار بود که ما صبح روز اول از تهران حرکت می کردیم بین راه موزه میراث طبیعی گیلان را می دیدیم .نهار در فومن می خوریم .عصر از ساحل گیسوم دیدار می کردیم و شب را در اسالم می خوابیدیم.روز بعد صبح زود به خلخال و اندبیل می رفتیم.پیاده روی مان را شروع می کردیم و شب را ناو می خوابیدیم.روز سوم با وانت از روستای ناو به جاده اسالم-خلخال بر می گشتیم و راهی تهران می شدیم.

 

 

راه که افتادیم دو چیز حسابی توجه من را جلب کرد.اول خانم های هفتاد ساله ای بودند که صندل پوشیده بودند و وقتی من ازشان پرسیدم که مطمئن هستید که کفش مناسب دارید یا نه گفتند خیالت راحت.دومی ظاهر عجیب غریب یکی از مسافران بود .بسیار چاق بود پیراهنش صورتی و کلاه شاپویی رنگارنگ به سر داشت و وقتی خودش را معرفی کرد گفت پویا هستم از ونکور! و گفت دیسک کمر هم دارد و در جواب سوال من که پرسیدم پس چطوری می خواهی هشت ساعت پیاده روی کنی گفت یک کاریش می کنم!

 

قسمت دوم

قسمت سوم