بعد از کوهنوردی نزدیک تالاب می رویم. جنگل های تاق و گز آنجا قرار دارند. می توان پرندگانی را که در لابه لای نیزار ها و درختچه ها لانه کرده اند را آنجا دید. بعد نهار به ورزنه می رویم. استراحتی در چاپاکر می کنیم و برای غروب راهی کویر می شویم. از شهر هیزوم با خود می بریم تا به هننگام غروب آتش روشن کنیم و چای زغالی بنوشیم. آقای خلیلی با همراهی ساکنین شهر دست به ابتکرات جالبی زده است و آیین های سنتی گاو چاه و شتر آسیاب را دوباره احیا کرده است. در سر راه تپه های شنی از این دو آیین سنتی بازدید می کنیم. گاو چاه روش سنتی برای بهره برداری آب از چاه های منطقه توسط ورزاهای سیستانی بوده است. ورزاهای تنومندی که هر کدام در هر بار 300 لیتر آب از زمین می کشند و در هر روز سطح قابل توجهی از زمین های زراعتی را آب یاری می کنند. شتر آسیاب هم استفاده از شتر است برای آرد کردن گندم و چرخاندن سنگ آسیاب. در گذشته در ورزنه به جای اسب عصاری از شتر استفاده می کردند.
به کویر که برسیم دیگر حوالی غروب است. کفش ها را از پا می کنیم و پا برهنه از تپه های شنی بالا می رویم. حالا وقت کس گرفتن است. خورشید در حال غروب به افق رنگ خون می زند و رمل ها و درختچه های قیچ و طاق و گز قاب عکمان را تزیین می کنند. بضی ها بالای رمل ها می نشینند شن بازی می کنند، بعضی دیگر از آن بالا به پایین غلت می خورند بضی راهشان را آرام آرام از بقیه جدا می کنند. در گوشه ای نشسته به صدای طبیت گوش می دهند و غرق فکر می شوند. تاریکی که بیاید هوا سر می شود. باید رفت لباس پوشید و کنار آتش نشست و به شراره های آن چشم دوخت که در هر لحظه به یک شکل در می آیند و آدم هیچ گاه از نگاه کردن به آنها سیر نمی شود.
یکی دو ساعتی را با این احوال خوش سپری می کنیم و بعد به چاپاکر می رویم. صبح روز بعد وقت رفتن به قلعه تاریخی قورتان است. این ارگ خشتی 300 ساله تا چند دهه پیش محل سکونت انسان بوده است. مسجد تاریخی قورتان و برج کبوتر خانه هم در کنار همین ارگ تاریخی قرار دارد. برج کبوترخانه که مشابه آن در ورزنه و نایین و کلا شهرهای کویری مرکز ایران فراوان است. در گشته محل نگهداری و پرورش کبوترهایی بوده که وظیفه شان نامه رسانی بوده است. در ضمن از فضولات کبوتران برای کشاورزی استفاده می کرده اند. تا از همه این جاذبه ها دیدن کنیم. وقت نهار شده ات. نهار را می خوریم و به سمت تهران به راه می افتیم در حالی که در ذهن و دوربینمان خاطرات رنگارنگ برجای مانده است.