یک سفر یک کتاب این بار همراه با امیرحسن چهلتن به مقصد روستای زیبای زان در دل منطقه دماوند برگزار خواهد شد.
ساعت 6 صبح از میدان ونک به سمت دماوند حرکت می کنیم و پس از حدود دو ساعت به روستای زان رسیده و در اقامتگاه بوم گردی خانه طبیعت به صرف صبحانه می پردازیم. تا ظهر به گشت و گذار در منطقه و بازدید از باغ های سیب و عکاسی خواهیم پرداخت و برای صرف ناهار به اقامتگاه بازخواهیم گشت. پس از صرف ناهار به خوانش کتاب "تهران شهر بی آسمان" و گپ و گفت همراه با امیرحسن چهلتن می پردازیم. حوالی 5 بعد از ظهر پس از صرف چای زغالی و کمی استراحت به تهران باز خواهیم گشت.
درباره امیرحسن چهلتن و تهران شهر بیآسمان
امیر حسن چهلتن از نسل نویسندگانی که زیستن و نوشتن در مناسبات اجتماعی و روشنفکری سالهای قبل انقلاب را درک کرده است و نخستین اثر داستانیاش را در نیمهی دههی پنجاه با عنوان «صیغه» منتشر کرد. همزمان با انقلاب مجموعه داستان «دخیل بر پنجره فولاد» را منتشر کرد و بیش از چهل سال از انتشار نخستین آثار آقای نویسنده میگذرد. وی سال 1335 به دنیا آمده است و تا کنون به قلم ایشان آثار متعددی منتشر شده است از آن جمله میتوان به کتابهای «روضه قاسم »، «تالار آیینه»، «مهرگیاه»،«عشق و بانوی ناتمام»، «تهران، شهر بی آسمان»، «سپیدهدم ایرانی»،«دیگر کسی صدایم نزد»، «چیزی به فردا نماندهاست»،«ساعت پنج برای مردن دیر است»، «چند واقعیت باورنکردنی» اشاره کرد. همچنین او از مجموعهی سهگانه تهران دو رمان «تهران، خیابان انقلاب»، «آمریکاییکشی در تهران» هم خلق کرده است که هنوز مجال انتشار پیدا نکرده است. در سفر این هفته کتاب «تهران شهر بیآسمان » را خواهیم خواند.
سیمین بهبهانی بانوی غزل معاصر دربارهی این اثر چهلتن گفته است: «امیر حسن چهلتن، ماهرانه و شاعرانه، در دو كلمه تكلیف تهران را روشن كرده است: «شهر بی آسمان»، مثل این كه بگوییم: آدم بی سر. نفی آسمان برای فضای زیست یعنی نفی همه چیز. به این ترتیب تهران شهریست كه به هیچ شهر دیگر شباهت ندارد و نمیتوانیم به تهرانیها بگوییم: «به هر كجا كه روی آسمان همین رنگ است»
عنوان كتاب، به همین سادگی خواننده را متوجه و منتظر یك اثر انتقادی و یك روایت منفی و بدبینانه میكند كه در بعضی از بخش ها همین طور هم هست. اما در بسیاری از موارد به واقعیت نزدیك است و همچنان كه از آغاز قرن بیستم گاهی داستان ها با شخصیت های واقعی در می آمیختند، در این داستان هم نام واقعی ی بسیاری از شخصیت ها را با روایتی از فعالیت مثبت یا بیشتر منفیی آنان ملاحظه می كنیم. داستان بسیار جذاب است و خواننده را از آغاز تا پایان شیفته و سرگرم نگاه می دارد، هر چند نكاتی هم در آن مشاهده می كند كه شاید همدلیی كامل او را نتواند جلب كند.
شخصیت اول داستان، كرامت، موجودی ست كه اوضاع زمان و مكان و شرایط محیط پرورشی، او را به صورت هیولایی در آورده كه آنچه می كند و می گوید، ناچار همان است كه به او تحمیل شده و اقتضای رابطهی طبیعت او با زیستگاه و پرورشگاه اوست: خشن، بی رحم، سودجو، متجاوز به حقوق دیگران، بی هدف، آسان پذیر و مثل همهی افرادی از این دست مجذوب و مرعوب قدرت ها.
چهلتن با من از لومپنیزم و حضور آن در این داستان سخن می گوید. آیا میتوانیم تعریف كاملا روشنی از لومپن به دست بدهیم؟ معمولا بعضی از واژه ها مصادیق متعدد دارند. یا به عبارت دیگر مفهومشان ابعاد مختلفی دارد. تا كنون لومپن را به معنای انگل جامعه، بی هدف و بی آرمان، اهل حزب باد، هوچی، فرصت طلب، گاهی هم عامی و نخود هر آش، یا معجونی از همه ی این معانی به كار برده اند. غرض این كه «آق كرامت» به عقیده ی خود چهلتن لومپن است و روند داستان نیز همین حكایت را دارد.
روز | صبحانه | ناهار | شام | |||
مکان | توسط | مکان | توسط | مکان | توسط | |
1 | رستوران | ژیوار | اقامتگاه بوم گردی |
ژیوار | - | - |
روز | وسیله | توضیح |
1 | وسیه نفلیه در اختیار | با توجه به تعداد گردشگران |
سوالی دارید؟ بپرسید!