سفر چند روزه، سفر فرهنگی، سفرنامه (بخش۱)

 

همین که از سالن فرودگاه بیرون آمدیم آقای راویندر نماینده ی سانسکریتی را دیدیم که با پلاکارد منتطرمان ایستاده. نزدیک بود بال درآورم.
راویندر مهربان و خنده رو بود و انگلیسی را با لهجه قابل فهمی حرف میزد. شاید برای اولین مواجهه با هندی ها بهترین کسی بود که میتوانست به پستمان بخورد. همگی سوار اتوبوس شدیم و به سانسکریتی رفتیم. بعد از گیر کردن پشت ترافیکهای دیوانه کننده ی دهلی، سانسکریتی برایمان بهشت برین بود. جلوی در تمام کارمندها و خدمتکارها منتظرمان بودند. همه مهربان و خونگرم. از چوبرا که انگلیسی سلیس حرف میزد تا آقای چاندرای بی سوادی که فقظ میتوانست سلام کند، از دیدن ما خوشحال به نظر می رسیدند.
بعد از استقرار در اتاقها به عنوان اولین مواجهه با فرهنگ هندی به سینما رفتیم. دیدن فیلم هندی در یک خانه ی ایرانی، روی مبل و فرش و بالش ایرانی تفاوت زیادی با دیدنش در کنار خود هندی ها دارد. هندی ها با فیلمهایشان زندگی می کنند. فرقی نمی کند از کدام طبقه و مرتبه باشند. فقیر باشد یا پولدار، بودایی باشند یا جینیست یا هندو یا مسلمان.
جالبترین دریافتی که بعد از چند روز ماندن در دهلی ممکن است داشته باشی این است که آنها شبیه فیلمهایشان اند. وقتی در خانه ی ایرانی ات فیلم هندی میبینی خنده ات میگیرد از این همه احساسات غلو شده و رقصهای بی دلیل و عشقهای آبکی، اما در هند به زودی خواهی فهمید این مردم همانقدر عجیب و غلو شده اند که فیلمهایشان است.
بعد از برگشتن از سینما همه زیر پتوهایمان خزیدیم و پیش از اینکه بتوانیم تحلیل کنیم اینجا چقدر کثیفتر از خانه مان است یا این بوی شونده ی هندی که از بالش بیرون میزند تا چه حد قابل تحمل است بیهوش شدیم.

روز دوم

پرونده ورکشاپ هند- چاپ شده در نشریه اندیشه پویا شماره ۱۴

نگار علیزاده